صفات در زبان انگلیسی

صفت‌ها یکی از چهار گونه شناخته‌شده‌ی کلمات هستند، سه‌ گونه‌ی دیگه کلمات شامل: اسم‌، فعل و قید هستند.

کلمات مقابل چند مثال از صفات هستند: big, small, blue, old, rich and nice..

صفات، درواقع،  اطلاعات بیشتری در مورد اشخاص، حیوانات یا اشیایی که توسط اسم یا ضمیر به آن‌ها اشاره شده در اخیار ما قرار میدهند.

مثلا:

That’s a big house.

آن خانه‌ی بزرگی است.

Look at the grey horse.

به آن اسب خاکستزی نگاه کن.

Some dogs have long tails.

بعضی از سگ‌‌ها دمی دراز دارند.

She is tall.

او قد بلند است.

معنی صفات:

همانطور که گفته شد، نقش صفات این است که اطلاعات بیشتری در اختیارمان قرار دهند. درواقع آنها خصوصیات و ویژگی‌های انسان‌ها، حیوانات  اشیا را تعریف یا توصیف میکنند.

در جدول پایین چندتا از معانی متداول آن‌ها آورده شده است:

Examples مثالMeaning معنی
 
I am fond of ice cream. Cairo is different from Alexandria. His car is similar to mine.Relations between people and things. These adjectives usually require a word or phrase (complement) to complete their meaning. ارتباط بین انسان‌ها و اشیا. این صفات معمولا به یککلمه یا عبارت (مکمل) نیاز دارند که معنی را کامل کنند.
Other examples: keen (on), near (to), aware (of) 
He’s generous. She’s a kind woman. The waiter was very polite. Other examples: talkative, cruel, cooperative, helpful, usefulDescriptions of people and things in terms of their actions. توصیف انسان‌ها و اشیا با توجه به اعمالشان.
That’s an old house. The Olympic stadium is big. Other examples: tall, old, good, rough, true, ugly, red, heavyFeatures that will last a long time or will not change (permanent). ویژگی‌هایی که طولانی مدت یا دائمیند و تغییری نمیکنند. (دائمی)
Anyone hungry? Lunch is nearly ready. It’s so cold in Nick’s house. Other examples: absent, ill, dry, full, lonely, wet, hot, thirsty, angryStates and conditions that can change. وضعیت و شرایطی که قابل تغییر است.
I saw a great French film last night. I don’t like modern paintings. I live in a detached house. Other examples: organic (vegetables), impressionist (painter), wild (salmon)Classifying people and things into types. دسته بندی کردن مرم و اشیا برحسب نوع.

بیشتر صفات رایج به صورت جفتی هستند یعنی دو کلمه‌ای که متضاد هم هستند.

مثلا:

beautiful – ugly   dead – alive      happy – sad       rough – smooth
big – small     dry – wet      heavy – light       tall – short
cold – hot   good – bad

درجه پذیر و درجه ناپذیر بودن صفاتgradable  و ungradable

تعداد زیادی از صفاتی که متضاد دارند درجه پذیر هستند، یعنی برای یک خصوصیت یکسان درجه‌بندی‌های مختلفی دارند.

مثلا:

Small:

This suitcase is extremely small.

این چمدان بسیار کوچک است.

This suitcase is very small.

این چمدان خیلی کوچک است.

This suitcase is quite small.

این چمدان نسبتا کوچک است.

Hot:

It was reasonably hot in Italy this summer.

تابستان در ایتالیا به طور معقولی گرم بود.

It was quite hot in Italy this summer.

ایتالیا در تابستان نسبتا گرم بود.

It was pretty hot in Italy this summer.

ایتالیا در تابستان تاحد زیادی گرم بود.

It was very hot in Italy this summer.

ایتالیا در تابستان خیلی گرم بود.

It was extremely hot in Italy this summer.

ایتالیا در تابستان به شدت گرم بود.

 نکته‌ای که باید مدنظر قرار دهید این است که صفاتی که به وسیله‌ی آنها انسان‌ها و اشیا را به انواع مختلف دسته بندی میکنیم؛ درجه پذیر نیستند.

هشدار:

These vegetables are organic.

این سبزیجات ارگانیک هستند. درست

These vegetables are very organic. غلط

I like salmon especially when it is wild.

من ماهی سالمون دوست دارم، به خصوص سالمون وحشی.

Not: I like salmon especially when it is quite wild. غلط

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *