- گاها پیش میآید که یک اسم، در نقش صفتِ یک اسم دیگر ظاهر میشود که در زبان انگلیسی noun modifier و در فارسی «مضاف» نامیده میشود. در این مطلب به ارائه مثالهای گوناگون برای مضاف و مضاف الیه در انگلیسی میپردازیم.
- در خیلی از موارد از دو اسم همراه با یکدیگر برای نشان دادن اینکه یک چیز بخشی از چیز دیگر است استفاده میکنیم که در همچین عباراتی (مانند مثالهای زیر)، به اسم اول Noun modifier گفته میشود.
به این مثالهای مضاف و مضاف الیه در انگلیسی توجه کنید:
the village church
کلیسای دهکده
the car door
در ماشین
the kitchen window
پنجرهی آشپزخانه
the chair leg
پایهی صندلی
my coat pocket
جیب کت من
London residents
ساکنان لندن
در مورد مضاف و مضاف الیه در انگلیسی دقت کنید:
برای این جور ترکیبها از حالت ملکی استفاده نمیکنیم. برای مثال نمیگوییم:
the car’s doorthe kitchen’s windowthe chair’s leg
- از Noun modifierها برای نشان دادن اینکه یک چیز از چه ساخته شده هم استفاده میکنیم:
a gold watch
ساعت طلا
a leather purse
کیف چرمی
a metal box
جعبهی فلزی
- اغلب Noun modifierها را همراه با اسمهایی که با er تمام میشوند بهکار میبریم:
an office worker
کارگر دفتر
a jewellery maker
جواهر ساز
a potato peeler
یک سیبزمینی پوست کن
- از اندازه، سن یا ارزش به عنوان noun modifier یا مضاف و مضاف الیه در انگلیسی استفاده میکنیم.
a thirty-kilogram suitcase
یک چمدان سی کیلویی
a two-minute rest
استراحت دو دقیقهای
a five-thousand-euro platinum watch
ساعت پلاتین پنج هزار یورویی
a fifty-kilometre journey
سفر پنجاه کیلومتری
- در خیلی از موارد از اسمهایی که با ing تمام میشوند به عنوان noun modifier استفاده میکنیم.
a shopping list
لیست خرید
a swimming lesson
درس شنا
a washing machine
ماشین لباسشویی
- گاهی اوقات دو اسم را کنار هم قرار میدهیم و اسم مرکب تشکیل میشود، سپس شنونده یا خواننده باید به نتیجه برسد که آن عبارت چه معنایی میدهد:
an ice bucket
(= a bucket to keep ice in)
سطل یخ
an ice cube
(= a cube made of ice)
قالب یخ
an ice breaker
(= a ship which breaks ice)
یخ شکن
the ice age
(= the time when much of the Earth was covered in ice)
عصر یخبندان
- گاهی اوقات هم مضاف و مضاف الیه در انگلیسی بیشتر از دو اسم همراه هم میشوند:
London office workers
کارگران دفتر لندن
grammar practice exercises
تمرینات گرامر
the old newspaper seller
فروشندهی روزنامهی قدیمی
a tiring fifty-kilometre journey
سفر خستهکنندهی پنجاه کیلومتری